To sign my guestbook, you need to signin first. | |
prachi12387 Guestbooksepehr00 (12 years ago) د به سلامتی همه اونایی که دوسشون داریم و نمیدونن، دوسمون داشتن نمی دونستیم. به سلامتی درخت! نه به خاطرِ میوش، به خاطرِ سایش. به سلامتی دیوار! نه به خاطرِ بلندیش، واسه اینکه هیچوقت پشتِ آدم روخالی نمیکنه. به سلامتی دریا! نه به خاطرِ بزرگیش، واسه یکرنگیش. به سلامتی سایه! که هیچوقت آدم رو تنها نمیذاره. به سلامتی پرچم ایران! که سهرنگه، تخممرغ! که دورنگه، رفیق! که یهرنگه. به سلامتی همه اونایی که دوسشون داریم و نمیدونن، دوسمون دارن و نمیدونیم. به سلامتی نهنگ! که گندهلات دریاست. به سلامتی زنجیر! نه به خاطر اینکه درازه، به خاطر اینکه به هم پیوستنش. به سلامتی خیار! نه به خاطر «خ»ش، فقط به خاطر «یار»ش. به سلامتی شلغم! نه به خاطر (شل)ش، به خاطر(غم)ش. به سلامتی کرم خاکی! نه به خاطر کرمبودنش،به خاطر خاکیبودنش به سلامتی پل عابر پیاده! که هم مردا از روش رد میشن هم نامردا ! به سلامتی برف! که هم روش سفیده هم توش. به سلامتی رودخونه! که اونجا سنگای بزرگ هوای سنگای کوچیکو دارن. میخوریم به سلامتی گاو! که نمیگه من، میگه ما. به سلامتی دریا! که ماهی گندیدههاشو دور نمیریزه. میخوریم به سلامتی اون که همیشه راستشو میگه. به سلامتی سنگ بزرگ دریا!که سنگای دیگه رو میگیره دورش. به سلامتی بیل! که هرچه قدر بره تو خاک، بازم برّاقتر میشه. به سلامتی دریا! که قربونیاشو پس میآره. به سلامتی تابلوی ورود ممنوع! که یه تنه یه اتوبان و حریفه******** elvisomar (13 years ago) ola yo soy de ecuador y yo quisiera chatear con tigo por que eres muy bonita sanjaayy1 (13 years ago) {Image} {Image} {Image} {Image} {Image} {Image} {Image} {Image} {Image} {Image} {Image} {Image} {Image} {Image} {Image} {Image} {Image} {Image} {Image} {Image} sanjay {Image} arya2085 (13 years ago) ﯾﻚ ﺳﺒﺪ ﭘﺮ ﺯ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﻣﺎﺳﺖﺭﻭﯼ ﯾﻚ ﺳﻔﺮﻩ ﺍﺣﺴﺎﺱﻛﻪ ﺑﯿﻦ ﻣﻦﻭ ﺗﻮ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖﻗﻠﺐ ﻣﻦ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﯿﺮ ﺍﺣﺴﺎﺱﻋﺸﻖ ﺗﻮﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﻜﯽ ﺍﺳﺖﻛﻪ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪ ﭼﺸﻤﺖ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖﺭﻭﺡ ﺗﻮ ﯾﻚ ﮔﻞ ﺳﺮﺥ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖﺣﺲ ﻣﻦﭼﻮﻥ ﯾﻚ ﻣﻮﺝﺩﺭ ﺗﺐ ﻭ ﺗﺎﺏ ﺩﺭﯾﺎﺳﺖﺩﺳﺘﻢ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯼ ﺩﺳﺘﺖ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖﭼﺸﻢ ﺗﻮﺭﻧﮓ ﻗﺸﻨﮕﯽ ﺍﺳﺖﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﮒ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ. arya2085 (13 years ago) ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻧﻢ،ﻧﻪ ﺑﺎ ﻣﺎﯾﯽ ﻧﻪ ﺑﯽ ﻣﺎﯾﯽ!ﺯ ﮐﺎﺭﺕ ﺣﺮﺗﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﻧﻪ ﺑﺎ ﺟﻤﻌﯽ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽﮔﻬﯽ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻠﺮﯾﺰﯼﻣﮕﺮ ﺍﯼ ﻏﻨﭽﻪ ﮔﻠﺰﺍﺭﯼ؟ﮔﻬﯽ ﺍﺯ ﮔﺮﯾﻪ ﻟﺒﺮﯾﺰﯼ ﻣﮕﺮ ﺍﯼ ﻣﺎﻩ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽﭼﻪ ﻣﯿﮑﻮﺷﯽ ﺑﻪ ﻃﻨﺎﺯﯼ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺍﺑﺮﻭ ﮔﺮﻩﺑﻨﺪﯼ؟ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻟﺖ ﮐﻪ ﺑﻨﺸﯿﻨﯽ ﻣﯿﺎﻥ ﺟﻤﻊ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽﺩﺭﻭﻥ ﭘﯿﺮﻫﻦ ﺩﺍﺭﯼ ﺗﻨﯽ ﺍﺯ ﺁﺭﺯﻭ ﺧﻮﺷﺘﺮﭼﺮﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﻨﯽ ﺍﯼ ﺟﺎﻥ؟ ﺑﻬﺸﺖ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﯽﮔﻬﯽ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻫﻤﺂﻏﻮﺷﯽ ﮔﻬﯽ ﺍﺯ ﻣﻦ ﮔﺮﯾﺰﺍﻧﯽﺑﺪﯾﻦ ﺍﻓﺴﻮﻧﮕﺮﯼ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﻡ ﭼﻮﻥ ﻧﻘﺶﺭﻭﯾﺎﯾﯽﻟﺒﺖ ﮔﺮ ﭘﯽ ﺳﺨﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺻﺪ ﺯﺑﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩﺑﺪﯾﻦ ﻣﺴﺘﺎﻧﻪ ﺩﯾﺪﻥ ﻫﺎ ﻧﻪ ﺧﺎﻣﻮﺷﯽ ﻧﻪﮔﻮﯾﺎﯾﯽﮔﻬﯽ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻩ ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﭘﺮﯾﺰﺍﺩﯼ ﭘﺮﯾﺮﻭﯾﯽﮔﻬﯽ ﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﻫﻮﯾﺪﺍﯾﯽ ﻓﺮﺡ ﺑﺨﺸﯽ ﻓﺮﯾﺒﺎﯾﯽﺑﻪ ﺭﺥ ﮔﯿﺴﻮ ﻓﺮﻭ ﺭﯾﺰﯼ ﮐﻪ ﺩﻟﻬﺎﺭﺍ ﺑﺮﺍﻧﮕﯿﺰﯼﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯾﮕﺮﯼ ﺑﮕﺬﺭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﻻﺭﺍﯾﯽﭼﺮﺍ ﺯﻟﻒ ﺳﯿﺎﻫﺖ ﺭﺍ ﺣﺠﺎﺏ ﭼﻬﺮﻩ ﻣﯿﺴﺎﺯﯼ؟ﺗﻮ ﻣﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺷﺒﻬﺎ ﻧﻪ ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﻧﻪ ﭘﯿﺪﺍﯾﯽﺯﺑﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﻧﻪ ﺑﯽ ﺷﻮﻗﯽ ﻧﻪ ﻣﺸﺘﺎﻗﯽﻧﮕﺎﻫﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻧﻢ ﻧﻪ ﺑﺎ ﻣﺎﯾﯽ ﻧﻪ ﺑﯽ ﻣﺎﯾﯽ arya2085 (13 years ago) ﺧﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻛﺠﺎﺳﺖ؟/ﺩﺭ ﻓﻠﻖ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﺳﻮﺍﺭ/ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻣﻜﺜﻰ ﻛﺮﺩ/ﺭﻫﮕﺬﺭ ﺷﺎﺧﻪ ﻧﻮﺭﻯ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻟﺐ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﺗﺎﺭﻳﻜﻰ ﺷﻦ ﻫﺎ ﺑﺨﺸﻴد! arya2085 (13 years ago) ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺑﺎ ﺍﺷﮏ ﻭ ﺁﻩ ﺩﺭ ﺷﺒﯽ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﻭﺳﯿﺎﻩ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺩﺭﺩ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺩﻭﺭﯾﺖ ﺑﺎ ﻣﻦ ﭼﻪ ﮐﺮﺩ sepehr00 (13 years ago) ﺳﻮﺯﺩ ﻣﺮﺍ،ﺳﺎﺯﺩ ﻣﺮﺍ ﺳﺎﻗﯽﺑﺪﻩ ﭘﯿﻤﺎﻧﻪ ﺍﯼ،ﺯﺁﻥ ﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﯽﺧﻮﯾﺸﻢ ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﺣﺴﻦِ ﺷﻮﺭﺍﻧﮕﯿﺰﺗﻮ،ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮ ﺍﺯ ﭘﯿﺸﻢ ﮐﻨﺪ ﺯﺍﻥﻣﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﺒﻬﺎﯼ ﻏﻢ،ﺑﺎﺭﺩ ﻓﺮﻭﻍﺻﺒﺤﺪﻡ ﻏﺎﻓﻞ ﮐﻨﺪ ﺍﺯ ﺑﯿﺶ ﻭﮐﻢ،ﻓﺎﺭﻍ ﺯ ﺗﺸﻮﯾﺸﻢ ﮐﻨﺪ ﻧﻮﺭ ﺳﺤﺮﮔﺎﻫﯽ ﺩﻫﺪ،ﻓﯿﻀﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﺩﻫﺪ ﺑﺎ ﻣﺴﮑﻨﺖ ﺷﺎﻫﯽﺩﻫﺪ،ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺩﺭﻭﯾﺸﻢ ﮐﻨﺪ ﺳﻮﺯﺩﻣﺮﺍ ﺳﺎﺯﺩ ﻣﺮﺍ،ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﻣﺮﺍﻭﺍﺯ ﻣﻦ ﺭﻫﺎ ﺳﺎﺯﺩ ﻣﺮﺍ،ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺍﺯﺧﻮﯾﺸﻢ ﮐﻨﺪ ﺑﺴﺘﺎﻧﺪ ﺍﯼ ﺳﺮﻭﺳﻬﯽ،ﺳﻮﺩﺍﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﺯ ﺭﻫﯽﯾﻐﻤﺎ ﮐﻨﺪ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺭﺍ،ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺑﺪﺍﻧﺪﯾﺸﻢﮐﻨﺪ******* arya2085 (13 years ago) حکایت آن مرد را شنیده ای؟ که نزد طبیب رفت، و از غم بزرگی که در دل داشت گفت؟ طبیب گفت: به میدان شهر برو، آن جا دلقکی هست، آن قدر می خنداندت تا غمت از یادت برود. مرد لبخند تلخی زد و گفت: من همان دلقکم! | |