OwnSkin logo
To sign my guestbook, you need to signin first.
Cuming soon

ehsane Guestbook

soltan04  (13 years ago)
sepehr00 koskeshtarin &harozadetarin nafar os chate.
ehsane  (13 years ago)
dostan hamishe dosetoon daram.be yadetoonam ta bad ha khodahafezetoon.badiye azam didin haghetoone khobiye didin kooftetoon beshee.khodafez
raha120000  (13 years ago)
{Image}
raha120000  (13 years ago)
{Image}
fatteme  (13 years ago)
امید!
گفتم خسته ام!

گفتی هرگز ازرحمت خدا ناامید مباشید (زمر ۵۳)

گفتم کسی را ندارم!

گفتی از رگ گردن به تو نزدیکترم (ق۱۶)

گفتم انگار مرا فراموش کردی!

گفتی مرا یاد کنید تا شما را اجابت کنم (بقره۵۲)

گفتم تا کی باید صبر کرد ؟

گفتی و تو چه میدانی؟شاید آن ساعت بسیار نزدیک باشد (احزاب۶۳)

گفتم دلم گرفته!

گفتی باید به فضل و رحمت خدا شادمان شوید (یونس۵۸)




raha120000  (13 years ago)
{Image}
raha120000  (13 years ago)
امشب مي خواهم باهمين قلمي كه اندك جوهري درپس وجودش رخنه كردست از تو بنويسم.ازتويي كه يقين به بودنت باعث شده است چشمهايم رابهتر بگشايم وزيبايي هاي دنياي هستي را كه پيش از اين بصيرت ديدنش را نداشتم ببينم و آنچه را كه در برابر ديدگانم يكي پس از ديگري پديدار مي شوند، آنگونه كه هستند با تمام وجودم درك كنم وبا اندكي مكس به مصلحت وجودشان كما بيش پي ببرم.آري ميخواهم از تو بنويسم،ازتويي كه در اوج بي كسي ها فرياد رسم بودي وبغض هاي خفته در پشت پرده ي نگاهم راپيش از آنكه بشكنند وچشمهايم با نگين هاي شورش گونه هاي سردم را لمس كنند، ديدي و دست پر از مهرت را به صورت غم آلودم كشيدي تا اميدوار شوم به فردايي دوباره و لبخندي زيباتر.اي بهترينم!هرگز از ياد نخواهم برد خنده ي كوچكي كه درآشفته ترين احوال هديه ام ميكني تاشانه هايم يك آن سنگيني بارغمي كه به دوش ميكشند را از ياد ببرد و به من ميفهماني كه چه زيباست زندگي را ساده بگيرم ونگذارم هيچ هم واندوهي، شوق به زندگي را ازمن گرفته و اجبارم دهد تا در برابر افكار نوميد كننده زانو بزنم.قسم به همين قلب كوچكي كه گاهي برايت بي امان ميتپد،انديشه ات آرامش بخش جان و روح بيمار من است ودر لحظه لحظه هاي تنهايي نجات بخش دل خسته و بي تاب من است.اي كه هستي ام ازهستي توست و عشق به تو فزون دهنده ي عشقم به خوانواده و دوستان من است.مي دانم كه خوب مي داني با چه احساسي اين حرفها را از عمق وجود خويش به رو ي تكه كاغذي ميكشانم تا بگويم: چقدر سخت است از احساس گفتن براي كسي كه دل شنوا ندارد و آنچه را كه من ميبينم او نمي بيند و به آنچه كه مي انديشم او نمي انديشد،پس بگذار از تو براي تو بگويم تا خود بشنوم و خود بشنوم وگوش دلم در ميان زمزمه هاي بي معنا وپوچ مردمان ساده انديش كر نشود.اي يكتا ترين دوست!آري دوست! تنها دوستي كه بي تعارف مرا از بدي هايم آگاه وبي منت از زشتي ها منعم ميكندو آيينه ميشود تا با هربار كه ديده به سويش كردم خجل گشته و ره اصلاح پيش گيرم.

خداي من،اي خدايي كه با جان ودل به درددلهاي بي حد من گوش فرا مي دهي وسكوت ميكني تا آنقدر از ناگفته ها برايت بگويم كه خسته شوم و اين چنين در پس اتاق و در كنار دفترمچاله شده وقلم بي جوهرم پس بيافتم و در نهان بر گوشه ي قلبم زمزمه كني، آوا؟بنده ي ديوانه ام،بالاخره آروم شدي؟

ehsane  (13 years ago)
delam tanhast delgiram
daram hes mikoonam daram bedoone ishgh mimiraam
delam tanhast majbooram faramoshat konam hala ke az cheshmaye to doram
to midooni to kheyli vaghte midooni namifahmi ke bi andaze be rahmii
to midooni to kheyli vaghte midooni namifahmi ke bi andaze be rahmii
to midooni nafas gire havaye bi to boodan sakht delgire
to midooni che ghadr shome havaye khoneye mardi ke az roye to mahroome
to midooni to kheyli vaghte midooni namifahmi ke bi andaze be rahmii
to midooni to kheyli vaghte midooni namifahmi ke bi andaze be rahmii
Hidden1992  (13 years ago)
slm dada,merC to khuB?

Home | English
Old OwnSkin Mobile
Login
Feedback/Help
©2009 http://m.ownskin.com