OwnSkin logo
To sign my guestbook, you need to signin first.
Fire Sales

NiliNilu Guestbook

sepehr00  (13 years ago)
دلم پرواز می خواهد،
دلم با تو پریدن در هوای باز می خواهد
دلم آواز می خواهد،
دلم از تو سرودن با صدای ساز می خواهد
دلم بی رنگ و بی روح است
دلم نقاشی یک قلب پر احساس می خواهد!


arya2085  (13 years ago)
)ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻫﻮﺍ ،ﻫﻮﺍﯼ ﺑﯽ ﺻﺒﺮﯼ ﻣﯽﺷﺪ.ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺍﺳﯿﺮ ﻇﻠﻤﺖ ﺟﺒﺮﯼ ﻣﯽﺷﺪ.ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﻡ ﻫﻮﺍﯼ ﺑﯽ ﺻﺒﺮﯼ ﺩﺍﺷﺖ. ﺗﺎﺁﻩ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﺑﺮﯼ ﺷﺪ
arya2085  (13 years ago)
ﭘﯿﺮ ﺭﯾﺎﺿﺖ ﻣﺎ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ ،ﯾﺎﺭﺍ "ﮔﺮﺗﻮ ﺷﮑﯿﺐ ﺩﺍﺭﯼ،ﻃﺎﻗﺖ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻣﺎﺭﺍ"ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﭼﻮﻥ ﻣﻦﻫﺰﺍﺭﻣﻮﻧﺲ"ﻣﻦ ﺟﺰﺗﻮ ﮐﺲ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻭﺁﺷﮑﺎﺭﺍ"ﺭﻭﺯﯼ ﺣﮑﺎﯾﺖ،ﻧﺎﮔﻪ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻦﺁﯾﺪ"ﭘﻮﺷﯿﺪﻩ ﭼﻨﺪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺩ ﺑﯽﺩﻭﺍﺭﺍ؟"ﺗﺎﮐﯽ ﺧﻠﯽ ﺩﺭﯾﻦ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺧﺎﺭﻫﺠﺮﺍﻥ؟"ﻣﺮﺩﻡ ﺯ ﺟﻮﺭﺕ،ﺁﺧﺮﻣﺮﺩﻡ،ﻧﻪﺳﻨﮓ ﺧﺎﺭﺍ"ﺁﺧﺮﻣﺮﺍﺑﯿﻨﯽ ﺩﺭﭘﺎﯼ ﺧﻮﯾﺶﻣﺮﺩﻩ"ﮐﺎﻭﻝ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺍﯾﻦﺑﻼﺭﺍ"ﺑﺎﺩﺻﺒﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﭘﯿﺶ ﺗﻮﺭﺍﻩ،ﻭﺭﻧﻪ"ﺑﺎﻧﺎﻟﻬﺎﯼ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺑﻔﺮﺳﺘﯽ ﺻﺒﺎﺭﺍ"ﭼﻮﻥﺍﻭﺣﺪﯼ ﺑﻨﺎﻟﺪ،ﮔﻮﯾﯽ ﮐﻪ: ﺻﺒﺮ ﻣﯽ ﮐﻦﻣﺸﺘﺎﻗﯽ ﻭ ﺻﺒﻮﺭﯼ ﺍﺯﺣﺪﮔﺬﺷﺖ ﯾﺎﺭﺍ)ﺍﻭﺣﺪﯼ ﻣﺮﺍﻏﻪ ﺍﯼ )
arya2085  (13 years ago)


کودکی، دخترکی ، موقع خواب

سخت پاپیچ پدر بود و از او می پرسید:

زندگی چیست؟

پدرش از سر بی صبری گفت:

زندگی یعنی :عشق

دخترک با سر پر شوری گفت:

عشق را معنی کن!

پدرش داد جواب:


بوسه ی گرم تو بر گونه ی من

دخترک خنده برآورد ز شوق

گونه های پدرش را بوسید

زان سپس گفت:

پدر ... عشق اگر بوسه بود...


بوسه هایم همه تقدیم تو باد !





sepehr00  (13 years ago)
to mesle oun gole sorkhi ke gozashtam laye daftar mesle taghdir mesle ghesmat mesle almasi ke hichki vase oun nazashte ghimat
RAMID80  (13 years ago)
آدم هایی از دنیای بهتر***مثل همکلاسی ای که همیشه موقع دست دادن خداحافظی،آن لحظه قبل از رها کردن دست،با نوک انگشت هاش به دست هایت یک فشار کوچک می دهد،راننده تاکسی ای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی بلند می گوید:روز خوبی داشته باشی،آدمهایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان می شوی،دستپاچه رو برنمی گردانند، لبخند می زنند و هنوز نگاهت می کنند.آدمهایی که حواسشان به بچه های خسته توی مترو هست،به آنها جا می دهند گاهی بغلشان می کنند،دوستهایی که بدون مناسبت کادو می خرند،مثلأ می گویند این شال پشت ویترین انگار مال تو بود.یا گاهی دفتر یادداشتی،نشان کتابی،آدمهایی که از سر چهار راه نرگس نوبرانه می خرند و با گل می روند خانه،آدمهای اس ام اس آخر شب،که یادشان نمی رود گاهی قبل از خواب،به دوستشان یادآوری کنند که چه عزیزند،حتی اگر با آنها بدخلقی و بی حوصلگی کرده باشی،آدم های که حواسشان به گربه ها هست،به پرنده ها هست،آدم های که اگر توی کلاس تاز وارد باشی زود صندلی کنارشان را به لبخند تعارف می کنند که احساس غریبی نکنی،آدم های که خنده را دریع نمی کنند،همین آدمها،دنیا را جای بهتری می کنند برای زندگی...
arya2085  (13 years ago)


شریعتی درباره امام حسین (ع)





"... و حسین، وارث آدم، که به بنی‌آدم زیستن داد، و وارث پیامبران بزرگ، که به انسان، "چگونه باید زیست" را آموختند، اکنون آماده است تا، در این روزگار، به فرزندان آدم، "چگونه باید مرد" را بیاموزد!..."


مجموعه آثار ۱۹ / حسین وارث آدم / ص ۱۷۱




"... مردی از خانه‌ی فاطمه بیرون آمده است، تنها و بیکس، با دست‌های خالی، یک تنه بر روزگار وحشت و ظلمت و آهن یورش برده است. جز "مرگ" سلاحی ندارد! اما او ، فرزند خانواده‌ای است که "هنر خوب مردن" را، در مکتب حیات، خوب آموخته است..."


مجموعه آثار ۱۹ / حسین وارث آدم / ص ۱۷۰




ای زینب! ای زبان علی در کام! ای رسالت حسین بر دوش!..... مگو که بر شما چه گذشت ؟ مگو که در آن صحرای سرخ چه دیدی ؟ مگو که جنایت در آنجا تا به کجا رسید ؟.....آری ای پیامبر انقلاب حسین! ما می دانیم. ما همه را شنیده ایم ....... اما بگو ای خواهر! بگو که ما چه کنیم ؟لحظه ای بنگر که ما چه می کشیم ؟ دمی به ما گوش کن تا مصایب خویش را با تو بازگوییم .

نجوای دردمندانه دکتر شریعتی با “پیام”بر کربلا(سخنرانی‌)



این دنیا عجیبه،تا مریض نشی برات گل نمیارن،تا گریه



نکنی نوازشت نمیکنن،تا فریاد نکشی به طرفت بر نمیگردن



تا نمیری نمی بخشنت!!

......................................................................



زندگی کوتاهتر از آن است که به خصومت بگذرد و قلبها



گرامیتر از آنند که بشکنند.فردا خورشید طلوع خواهد کرد



حتی اگر ما نباشیم...

.......................................................................



سنگینی باری که خدا به دوش ما می گذارد آنقدر نیست



که کمرمان را خرد کند بلکه آنقدر است که ما را برای دعا



به زانو در آورد.

.......................................................................



زندگی هنر نقاشی کردن است بدون استفاده از پاک کن



جوری زندگی کن که اگر به گذشته برگشتی نیازی به



پاک کن نداشته باشی.

.......................................................................




arya2085  (13 years ago)
ﻛﻮﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﭼﻪ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺭ ﮔﻠﺴﺘﺎﻧﻪ ﭼﻪﺑﻮﯼ ﻋﻠﻔﯽ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ؟ ﻣﻦ ﺩﺭﺍﯾﻦﺁﺑﺎﺩﯼ ﭘﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯽ ﮔﺸﺘﻢ ﭘﯽ ﺧﻮﺍﺑﯽ ﺷﺎﯾﺪﭘﯽ ﻧﻮﺭﯼ ‚ ﺭﯾﮕﯽ ‚ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﭘﺸﺖ ﺗﺒﺮﯾﺰﯼ ﻫﺎﻏﻔﻠﺖ ﭘﺎﻛﯽ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺻﺪﺍﯾﻢ ﻣﯽ ﺯﺩ ﭘﺎﯼ ﻧﯽﺯﺍﺭﯼ ﻣﺎﻧﺪﻡ ﺑﺎﺩ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﻡ ﭼﻪﻛﺴﯽ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﺩ ؟ ﺳﻮﺳﻤﺎﺭﯼﻟﻐﺰﯾﺪ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﯾﻮﻧﺠﻪ ﺯﺍﺭﯼ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﺑﻌﺪﺟﺎﻟﯿﺰ ﺧﯿﺎﺭ ‚ ﺑﻮﺗﻪ ﻫﺎﯼ ﮔﻞ ﺭﻧﮓ ﻭﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺧﺎﻙ ﻟﺐ ﺁﺑﯽ ﮔﯿﻮﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻛﻨﺪﻡ ﻭﻧﺸﺴﺘﻢ ﭘﺎﻫﺎ ﺩﺭ ﺁﺏ ﻣﻦ ﭼﻪ ﺳﺒﺰﻡ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻭﭼﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺗﻨﻢ ﻫﻮﺷﯿﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻧﻜﻨﺪ ﺍﻧﺪﻭﻫﯽ‚ ﺳﺮ ﺭﺳﺪ ﺍﺯ ﭘﺲ ﻛﻮﻩ ﭼﻪ ﻛﺴﯽ ﭘﺸﺖﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺍﺳﺖ ؟ ﻫﯿﭻ ﻣﯽ ﭼﺮﺩ ﮔﺎﻭﯼ ﺩﺭ ﻛﺮﺩﻇﻬﺮ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺳﺎﯾﻪ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﻛﻪﭼﻪ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﺳﺎﯾﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﯽ ﻟﻚﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺭﻭﺷﻦ ﻭ ﭘﺎﻙ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﺍﺣﺴﺎﺱ!ﺟﺎﯼ ﺑﺎﺯﯼ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﻧﯿﺴﺖﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﻫﺴﺖ ﺳﯿﺐ ﻫﺴﺖ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻫﺴﺖﺁﺭﯼ ﺗﺎ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﻫﺴﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻛﺮﺩ ﺩﺭﺩﻝ ﻣﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﯾﻚ ﺑﯿﺸﻪ ﻧﻮﺭ ﻣﺜﻞﺧﻮﺍﺏ ﺩﻡ ﺻﺒﺢ ﻭ ﭼﻨﺎﻥ ﺑﯽ ﺗﺎﺑﻢ ﻛﻪ ﺩﻟﻢ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺪﻭﻡ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺩﺷﺖ ﺑﺮﻭﻡ ﺗﺎ ﺳﺮ ﻛﻮﻩﺩﻭﺭﻫﺎ ﺁﻭﺍﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﻣﯽ ﺧﻮ ﺍﻧﺪ
arya2085  (13 years ago)
ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿﭻ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﻦ ﺩﻟﯿﺮ،ﻣﻐﺮﻭﺭ ﻭ ﺑﯽ ﻧﯿﺎﺯ ﺍﻣﺎ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺩﻟﯿﺮﯼ ﻭ ﻏﺮﻭﺭ ﻭﺍﺳﺘﻐﻨﺎ، ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ، ﺍﺯ ﻧﺨﻮﺍﺳﺘﻦ. ﺯﻧﺪﮔﯽﮐﻮﭼﮑﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﺮﻧﺠﺎﻧﺪ ﻭ ﺯﺷﺖﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺑﻠﺮﺯﺩ ﻫﺴﺘﯽ ﺗﻬﯽ ﺗﺮﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻧﯽ ﻣﺮﺍ ﺯﺑﻮﻥ ﺳﺎﺯﺩﻭ ﻣﻦ ﺗﻬﯿﺪﺳﺖ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﯽﻣﺮﺍ ﺑﺘﺮﺳﺎﻧﺪ ﺩﮐﺘﺮ ﻋﻠﯽ ﺷﺮﯾﻌﺘﯽ ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺯﮐﺘﺎﺏ ﻫﺒﻮﻁ ﺩﺭ ﮐﻮﯾﺮ
RAMID80  (13 years ago)


Home | English
Old OwnSkin Mobile
Login
Feedback/Help
©2009 http://m.ownskin.com